|
سه شنبه 93 آذر 18 :: 5:5 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
یه نفر اومده تو پست قبلیم کامنت گذاشته که : !!!خودت خواستی تنها باشی!!! آیا من تو پست قبلی از چیزی شکایت کردم؟؟؟؟گفتم تنهام؟؟؟؟ نه ... من از شما میپرسم... شکایت کردم؟؟؟
من وقتی اینجا شکایت مینویسم همه میان میگن چرا انقدر ناله ای .... باز وقتی نمینویسمم که همینو میگین که به جان شما من فقط یکم از این <کهنسالی> زودرس نالیدم ... همین و بس س س تازه این روزا یکم شلوغم شده ... تنها که ... چه عرض کنم !!!!
در ضمن ... ! به نظرم یه وقتایی تنهایی به خیلی با هم بودنا که غرق کثافت و دروغ و مردم آزاری ان، می ارزه باور کنین ... خیلی می ارزه ...
خب حالا واسه اینکه محکم کاری بشه ... ::::: تنهایی که عار نیست... می دانی
دریک اشتباه تاریخی...گمان می کنند که گم کرده اند.. معشوقی را که همیشه چهارچشمی می پائیدند.. مبادا یک مو از سر عاشقانه های خیال آینده شان کم شود.. اتمام حجت است با آعوش های بی در و پیکری کهجز به وقت بی کسی به رویت گشوده نمی شوند..
موضوع مطلب : |