|
یکشنبه 100 مهر 18 :: 1:55 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
مونا جون، قدیمی ترین دوستم موضوع مطلب :
چهارشنبه 100 مهر 14 :: 2:19 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
بیکاری و بی چارگی به سرم زده بودم که گفتم تو نت یه سرچی کنم ببینم دنیا دست کیه سومین اسمی که سرچ کردمش، اسم خودم بود از اونجایی که توفیق این رو دارم که با یه ورزشکار به نام ایران همنام باشم، 99.99% عکسا مال اون بود تا رسیدم به یه جای جالب http://kohansal.parsiblog.com/ یهو این صفحه رو دیدم نمیدونم چرا تمام این سال ها فراموش کرده بودم همچین صفحه ای هم داشتم یادش گرامی
موضوع مطلب :
چهارشنبه 100 شهریور 17 :: 8:28 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
وقتی نظر خصوصی میدین و ایمیلی هم نیست، من نمیتونم جواب بدمااا بعدش هم انقد مبهم و ناپیدا بودن بس نیست؟؟؟ موضوع مطلب :
چهارشنبه 100 مرداد 6 :: 9:32 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
طرف نمیدونی mizimize کردن مرورگر یعنی چی و با هر باری که میخواد وارد یه قسمت جدید سیستم بشه، کلا ضربدر میزنه و تو تلاش بعدی نه تنها باید دوباره یوزر پسورد وارد کنه، بلکه شونصد تا منو باز کنه تا برسه به اون نقطه اولی که بود، بعد تا دو دقیقه فکر میکنی که مشکل سیستمش چیه تا جواب درستی بدی، میگه نمیخواد نمیخواد... من عجله دارم میگم فلانی (که از نظرش معجزه گره قرنه) مشکلم رو حل کنه یعنی این رو هم نزنم نترکونم ؟؟؟ موضوع مطلب :
یکشنبه 100 مرداد 3 :: 7:31 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
دیشب میتونستم بزرگترین ضربه م رو به دشمنم بزنم یه چیزی که تمام بد دلی ها و کینه ورزی هاش رو جواب بده ولی کاری نکردم کلا همیشه همین مدلی ام بیشتر برام مهمه به خودم ثابت کنم که میتونستم انجامش بدم دیدم بهم ثابت شده دیدم حقیرتر از این حرفاس که نیاز باشه کاری برای کوچیک شدنش کرد نه خوشحالم نه ناراحت فقط حس بهتری نسبت به خودم دارم موضوع مطلب : دلنوشته
دوشنبه 100 تیر 14 :: 7:24 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
هر چقدر هم اینستاگرام باشه و لایک و دیسلایک های بی دردسر من تهش دلم پیش وبلاگمه دوست دارم برگردیم به حوالی 10 سال پیش راحت تر بخونیم و بنویسیم نمیدونم چرا به مرور زمان حتی حوصله خوندن من هم داره کم میشه
الان از واحد پایین زنگ زدن بهم رفتم دیدم شیرینی آورده گفت به تعداد بردار ببر بالا شیرینی آلبالو با روکش بادوم وای عااااااالیه من که شیرینی خور نیستم انقد عاشقش شدم موضوع مطلب :
سه شنبه 100 تیر 1 :: 11:0 عصر :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
کلا زندگیش اینجوریه همش یه حالیه- یه حالی که انگار همه چی دیر شده یه حال بدو بدو، یه حال سرعت، یه حالی که انگار هیچی درست و سر جاش نیست هیجوقت هم انگار درست نمیشه انگار این حالی که که به آرامش نمیرسه همیشه هست
اصن انگار پیششی اینجا نیست، تو فکره اصن منو ندید امروز اصن ندید چی پوشیدم ، ندید چه شکلی اومدم ، ندید من خسته م، نیستم حتی تعریف هم که از خودش میکنی رو هم نمیشنوه
موضوع مطلب :
چهارشنبه 100 اردیبهشت 29 :: 8:17 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
اون درست راهنماییم کرده بود دیر نشده بود چرا من نتونم اتفاقا انجامش دادم خوب هم انجامش دادم بریم برای فاز بعدی به قول بعضیا : موفقیت اتفاقی نیست موضوع مطلب :
چهارشنبه 100 فروردین 18 :: 10:0 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
همینکه یه سری آدمها تو زندگیت باشن که با حرفاشون بهت نشون بدن "هنوز دیر نشده" و "تو چرا نتونی" گاهی خیلییی کافیه اصلا بعضی وقتا فقط دنبال اینم که یکی اینو بهم بگه که "بابا نگران چی هستی، تو نتونی کی بتونه ؟" اون موقعس که انگیزه میگیرم که از این حال بیحال بیام بیرون و شروع کنم البته گذشته اینطوری نبودم که منتظر یه انگیزه خارجی باشم ولی زمان هم آدم رو پیر میکنه، هم جرئت و جسارت کم کم از بین میرن و حس میکنم نمیتونم کاری رو انجام بدم، مگر اینکه کسی برام مصداقی از تواناییم بیاره و تشویقم کنه به "انجام دادن" موضوع مطلب :
شنبه 99 اسفند 23 :: 8:18 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
پیشنهاد میکنم این شعر رو با این صدا گوش کنین تو لینک زیر انقدر دلنشین بود که نزدیک به 100 بار گوش دادمش و لذت بردم موضوع مطلب : شعر |